7 Kasım 2012 Çarşamba

حکم مغرضانه برای یونس آقایان از قیزیلباشان اهل حق مياندواب (قوشاچاي

(حکم مغرضانه برای یونس آقایان از قیزیلباشان اهل حق مياندواب (قوشاچاي


نوشته: آراز آتا- بکتاش تکین


براساس اخبار منتشره در خبرگزاری هرانا – یونس آقایان علیبگلو (۳۰ ساله)، زندانی عقیدتی و از پیروان قیزیلباشان اهل حق روستای اوج تپه شهرستان میاندواب (قوشاچای) که از سن ۲۲ سالگی بازداشت و سپس در دادگاه به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده بود، طی امروز موفق به ارتباط با خانواده خود شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی عقیدتی محکوم به اعدام که از هشت سال پیش در زندان ارومیه نگهداری می‌شود طی روز ۳۱ خرداد ماه از زندان ارومیه به اداره اطلاعات مهاباد منتقل شده بود. پس از انتقال نامبرده برخی از همبندیان وی خبر از اجرای حکم اعدام وی داده‌اند که نامبرده پس از سه روز با خانواده خود ارتباط برقرار کرده است. خانواده این زندانی پس از کسب اطلاع از انتقال وی به محل نامعلوم با مراجعه به زندان ارومیه متوجه انتقال وی به اداره اطلاعات مهاباد شدند. لازم بذکر است که سه متهم دیگر این پرونده به نامهای سهندعلی محمدی، بخشعلی محمدی و عبادالله قاسم‌زاده در دادگاه تجدید نظر به ۱۳ سال زندان در تبعید (زندان یزد) محکوم و مهدي قاسم زاده يكي دیگر از متهمان این پرونده به اعدام محکوم و حکم نامبرده در اسفند ماه سال 1388 توسط رژيم اعدام گرديد...
مهدي قاسم زاده در خاطرات خود مي نويسد:
وقتي يك قيزيلباش اهل حق در ايران متولد مي شود، توهين نيز همراه او متولد مي شود. توهين برادر دوقلوي قيزيلباش اهل حق مي باشد. فكر مي كنيد چه درصدي از كودكان قيزيلباش اهل حق بخاطر اين توهين ها و تحقيرها از ادامه تحصيل باز مانده اند؟ آنهايي كه تحقيرها را بجان خريده و از كنار توهين ها گذشتند و ادامه تحصيل دادند، باز نتوانستند از غربال تفتيش عقايد رژيم آخوندي گذشته و وارد دانشگاه شوند. البته مدرك دانشگاهي به چه كار مي آيد، زماني كه حق استخدام نيز نباشد.”
در این نوشته ما قصد داریم مطلبی چند در مورد یونس آقایان و چگونکی حکم مغرض او را بشما یادآوری نماییم:
نام و نام خانوادگی: یونس آقایان،
نام پدر: ایوب،
تاریخ تولد: 1983
محل تولد: اوچ تپه میاندوآب (قوشاچای)،
وضیعت: متاهل،
خلاصه اتهامات وارده در پرونده یونس آقایان:
با توجه به محتویات پرونده از مجموع اوراق و پیرو گزارش شعبه 27 دیوانعالی کشور شش اتهام در پرونده یونس آقایان مطرح است:
1. انتشار اعلامیه های توهین آمیز
2. انتشار عقاید ارتداد آور و کفر آمیز
3. توهین به مقام معظم رهبری
4. تمرّد در مقابل نیروهای انتظامی
5. نگهداری اسلحه ناریه غیر مجاز و استفاده از آن
6. اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (محاربه)


خلاصه شرح حوادث و چگونگی رویدادها از زبان مهدی قاسم زاده:
روز حمله نيروهاي دولتي به ما
تاريخ 83/7/1 حوالي ظهربود. اهالی روستا گاهگاهي سر می زدند و از روي كنجكاوي جوياي حال مي شدند. درهمین حوالی بود که "یونس آقایان" وارد دامداری شد. سراغ عباداله قاسم زاده را گرفت. چون برای او کار مي کرد. گفتیم: "یونس بلندشو، برو. الان احتمال حمله وجود دارد. تو هم اينجا گیر می افتی." گفت: "اینها شش ماه است که می خواهند حمله کنند، دروغ است. تازه اینها روز روشن حمله نمی کنند، یک کمی با شما صحبت می کنم و میروم." در این موقع بود که بهروز و وحید که در بالای دو طبقه نهار می خوردند، فرياد زدند: "آمدند! آمدند! همه جا را گرفتند." بله بالاخره آمدند و قبل از هر چیزی دامداری را فورا محاصره و از هرطرف شروع به تیراندازی به دامداری کردند. تا آمدیم بجنبیم، دیدیم در محاصره هستیم. وقتی همه جمع شدیم جلوی دفتر مديريت، من هنوز داشتم داخل دفتر غذا می خوردم. یک دفعه یک گلوله آرپی چی به دو طبقه اصابت کرد. سلطانعلی گفت: "مهدی بیا بیرون، محاصره شدیم." وقتی آمدم بیرون، دیدم یونس هم داخل دامداری مانده. در را باز کردیم در جاده یک نفر فیلمبردار با پنج شش نفرسرباز دیدیم. سیفعلی داد زد: "فرارکنید والا کشته خواهید شد." آنها هم بطرف روستا فرار کردند و منهم پشت سر آنها خارج شدم و دیگر چیزی نفهمیدم. یکدفعه دیدم زمین خوردم. فکر کردم پام پیچ خورده. خواستم بلند شوم، پایم پیچ خورد، رفت. آنطرف نگاه کردم دیدم از قسمت ران پای راستم مورد اصابت گلوله قرارگرفته، بخاطر همین سیفعلی سلطانعلی و فریدون و حسین بطرف جاده رفته و بسوی نیروهای وحشی آتش گشودند. بعد از اینکه مرا روی تخت داخل دفتر گذاشتند، بهروز هم پای مرا بست ولی من خیلی بی تابی میکردم و بعدا گفتم: "مرا بگذارید و بروید. آنها مرا به بیمارستان می برند." ناگفته نماند در عرض نیم ساعت آنجا را تبدیل به جهنم؛ جهنم که چه عرض کنم جهنم را ندیدم ولی اینجا را دیدم. همه جا را به خمپاره و آرپی چی بسته بودند و از دیوارهای دامداری بالا می آمدند.
وقتي كمي آرام شدند، از گاوداری همسایه هم صدایشان را مي شنیدم. لازم به ذکر است كه در كنار گاوداري ما، يعني در گاوداری نصرت، نصرت با کارگرهایش کارمی کرد که کارگرهایش بعدا زير شکنجه نیروی انتظامی و نيروي بسیجی به سلول برده شدند. یکی از مامورین نصرت را می زد که دیگری به او گفت كه او نصرت است. او را نزند. به همدیگرفحش میدادند. به ساعت نگاه کردم. موقعي كه حمله شروع شد ساعت 2.30 بعد از ظهر بود. وقتی من زخمی شدم، ساعت 2.40 بعد از ظهر شده بود و ساعت 4 بعد از ظهر بود كه دوباره خمپاره و آرپی چی 7 و توپ 106 م.م. شدت گرفت. البته صدای مسلسل و ژ-3 و کلاشینکف و نارنجک بجاي خود بماند. البته منهم بعضی مواقع از هوش میرفتم و گاهی با صدای خمپاره از خواب بیدارمیشدم. بالاخره ساعت 5.50 بعد از ظهر، نیروها وارد گاوداری شدند


شرح وقايا از زبان "یونس آقایان":
"یونس آقایان" چنين توصيف مي كند:‌
"وقتی همه جا را محاصره كردند و تو نيز زخمی شدي، چند تا گلوله اشک آور شلیک کردند و امانمان را بريدند. سلطانعلی گفت: "این لاشخور ها می خواهند ما را زنده دستگیر کنند. بنابراین باید از دامداری خارج بشویم." بنابراين از ضلع غربی دامداری خواستیم فرار كنيم. اول عباداله از دیوار بالارفت که ماموران تیراندازی کردند. بقیه هم از دیوار بالارفتیم و دیدیم تیراندازی قطع شد. رفتیم به باغ سیفعلی منتظر ماندیم. در آنجا صدای تیراندازی و فرو افتادن تابلوها را مي شنيديم. آنها از ترس اینکه همه جا پر از نیرو بود، خواستند مرا از گروه جدا كنند. نمي خواستند مرا بيشتر درگير اين مسائل نمايند. ولي من با همه اصرار آنها، از جداشدن از آنها خودداری کردم و پیش آنها ماندم. فریدون اصرار می کرد که به روستا برویم و نگذاریم تابلوها را پایین بیاورند. ولي سیفعلی و سلطانعلی مخالفت می کردند و می گفتند: "اگر نزدیک روستا برویم مردم زیان می بینند. باید صبر کنیم. شبها آتش سوختن گاوداري را مشاهده می کردیم. یک روز سلطانعلی می گفت که "آنها به ما پیغام فرستادند که از ایران خارج شوید و هر چقدر پول هم می خواهید می دهیم. ولی ما قبول نكرديم. در ثاني اگر ما از اينجا برویم، هرچه پشت سرمان بگویند، می چسبد. ما اینجا را ترک نمی کنیم. ما به دامداری خودمان برمی گردیم."
و بالاخره صبح روز 83/7/7 به دامداری برگشتیم. در بین راه باز هم هر چه اصرار کردند که از آنها جداشوم، قبول نكردم و مصمم به ماندن شدم. چون من خواسته ناخواسته و بطور ناگهانی وارد ماجرا شده بودم. هر چه می گفتند برگرد، من مخالفت می کردم، چون از جدا شدن هم می ترسیدم.
همه جا پر از ماموران انتظامي و لباس شخصي بود. بالاخره به گاوداری رسیدیم و صبح زود از قسمت شمالی يعني درب اصلي وارد محوطه گاوداری شدیم. سلطانعلی به بالای سالن دامداری رفت و مستقیما روبروی ویلاي دو طبقه اي قرار گرفت و گفت: ما با شما مشکلی نداریم. به خامنه ای نامه نوشتیم و حقمان را خواستیم و شما این روز را بر سرما آورده اید و خانه ما را ویران کرده اید. الان دیگر چه می خواهید ما به هیچ عنوان اینجارا ترک نمی کنیم. بعد حسین و فریدون پشت سر او به بالا رفتند و بقیه نیز پشت سر آنها. ولی نیروهای لاشخور در کمال نامردی شروع به آتش گشودند و یکدفعه دیدیم که به همه جای دامداری خصوصا دامداری نصرت شروع به آتش کردند و آنجا را به جهنم تبدیل کردند. متاسفانه سلطانعلی و فریدون و حسین را ناجوانمردانه مورد اصابت گلوله قراردادند و بقیه که پشت بام بودند و نزدیک به لبه بودند، خود را بطرف پایین پرتاب کردند. درست است که می گویند سلطانعلی هم شهیدشده، ولی من مطمئنم که از ناحیه پا مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد. ولی بعدا چه برسرش آمد، دیگر نمیدانم. سیفعلی و بقیه شروع به آتش متقابل کردند و وقتی آتش از همه طرف سنگین شد، دیگر ما همدیگر را گم کردیم و من از طرف پشت دامداری خارج شدم و خودرا به باغهای روستای مجاور اوج تپه قلعه رساندم و اسلحه را در یک آلونک مخفی کرده و خودم را به شهر رساندم. چند روزی اینطرف و آن طرف می رفتم. بعد خودم را به تهران رساندم. در آنجا توسط یکی از فامیلهای پدرم که به باغ آقا رفته بود و به ایشان اطلاع داده بود، خبر يافتم که حضرت آقا فرموده اند: برود و خود را به قانون معرفی کند. بعد از آن به میاندواب برگشته منتظر ماندم. در اين حين شنیدم که پدرم را به اطلاعات برده اند و گفته اند اگر یونس را پیدا کرده و تحویل ندهی، تو را به سلول و زندان خواهیم برد. همچنين ریش سفیدان و فامیل را نيز يه اطلاعات احضار و هشدار داده بودند که در صورت تحویل یونس، ما هم قول می دهیم به او تخفیف مجازات دهيم. چون ما می دانیم که یونس بطور ناگهانی درگیر این مساله شده است.
بنابراین من همراه پدرم و جمعی از ریش سفیدان در تاریخ 83/7/17 خود را به اطلاعات معرفی کردم. ابتدا منکر همه چیز شدم. ولی چون بعدا بشدت مورد شکنجه و تهدید و ارعاب قرار گرفتم و از آنجائیکه قسم می خوردند و می گفتند که با تو کاری نداریم و می دانیم که تو نقشی نداری، فقط باید اسلحه ات را تحویل بدهی بخاطر همین من بهمراه آنها به میاندواب رفته و جایش را به آنها نشان دادم. ولی فقط سینه خشاب را پیداکردند و بعدا دوباره مرا به سلول اطلاعات عودت دادند."

نکته ای را باید خاطرنشان کنم، اينست که اطلاعات خصوصا عبدی بصورت محسوس و نامحسوس، از طریق پدر یونس آقایان (ايوب آقايان) در ملاقاتها و تماسهای تلفنی، یونس را تحت ارعاب و اغفال قراردادند که رفته رفته آنرا احساس می کردیم. تا اینکه ایوب آقایان پدر یونس به بهانه تصادف غیر عمدی بمدت یک هفته به زندان آمد و طی تماسهای خود با یونس از نزدیک پیغام عبدی را مخفیانه به یونس رساند. مبنی بر اینکه اگر عقیده خود را انکار کند حتما اعدام او را خواهیم شکست. و باز پدرش درهنگام اقامتش در زندان از ما خواست همان بازجوئی هایی که در اطلاعات در مورد یونس داده ایم را دوباره بصورت مکتوب نوشته و امضاء نمايیم. ما نیز صورت جلسه ای را که ایوب پدر يونس مرقوم داشته بود را خوانده و امضا کردیم. مبنی بر اینکه یونس هيچ گونه اطلاعي در پخش اعلامیه و درگیری و مخالفت با رژیم ندارد و کارگری بوده که برای دریافت حقوق خود به گاوداری آمده بود كه اينرا نيز بارها و بارها ما در بازجويي هاي خود تاكيد اكيد داشتيم. بعد از رفتن پدر يونس از زندان، به سفارش شخص عبدی و تحت ارعابها و اغفالهای يونس از ما جدا شد و هنوز بعد از گذشت 18 ماه، علاوه بر اینکه حکمش را نشکسته اند بلکه وی را به یک مرد معتاد مبدل کرده اند .
متن حكم دادگاه كه از سوی عباسزاده قاضي شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامي مهاباد را كه در مورخه 83/11/10 در مورد مهدي قاسم زاده و يونس آقايان صادر گرديده است، بشرح ذيل مي باشد
 :
رای دادگاه 
در خصوص اتهام 1- سلطانعلی محمدی فرزند بیگ محمد 2- فریدون محمدی فرزند بیگ محمد 3- حسین محمدی فرزند سلطانعلی 4- سیفعلی شیری فرزند محرم 5- مهدی قاسم زاده فرزند قباد با وکالت تسخیری آقای بیرامی 6- یونس آقایان فرزند ایوب به وکالت تسخیری خانم مهناز مختاری 7- فریبرز محمدی فرزند سلطانعلی 8- وحید شیری فرزند سیف علی 9- عبادالله قاسم زاده فرزند قباد 10- بهروز قاسم زاده فرزند قباد و متهمان دیگر که تحقیقات در خصوص آنان ادامه دارد. همگی اهل و ساکن روستای اوچ تپه میاندوآب دایر بر قیام مسلحانه علیه نظام مقدس اسلامی با توجه به گزارش اداره اطلاعات میاندوآب و نیروی انتظامی میاندوآب مبنی بر اینکه به دنبال انتشار اعلامیه و پخش آن از سوی متهمان علیه در برج 12 سال 1382 علیه نظام و علیه رهبر معظم انقلاب و سپس عدم تمکین در مقابل دستور احضار و جلب صادره در خصوص متهمان در فروردین سال 1382 که طی گزارش مامورین نیروی انتظامی بصورت مسلح و در محل گاوداری حضور داشته اند که نهایتا پس از انجام کار اطلاعاتی متهمان احضار و به دادگاه انقلاب معرفی شده و تحقیقات در خصوص آنان از طریق اداره کل اطلاعات استان آذربایجان غربی و نیروی انتظامی میاندوآب شروع می شود که سلاح های متهمان کشف می شود. در خصوص اتهام انتسابی حکم مقتضی صادر می شود. متهمان پس از آزادی به قید وثیقه مجددا اقدام به نصب تابلوهای کفر آمیز به سر درب منزل و گاوداری خویش می نمایند که پرونده امر در دادگاه عمومی میاندوآب مطرح می شود. در اجرای حکم دستور مقام قضایی بر چیدن تابلوها، نیروی انتظامی در مورخه 31/6/83 به محل گاوداری متهم ردیف اول مراجعه می نمایند که با مقاومت مسلحانه متهمان روبرو می شود. در تاریخ 1/7/83 مجددا نیروی انتظامی به محل گاوداری ها جهت اجرای دستور مقام قضایی عزیمت می کند که از نقاط و محیط اطراف گاوداریهای موجود مورد هجوم ناگهانی و مسلحانه افراد حاضر در محل گاوداری قرار می گیرند که منجر به شهادت فرمانده نیروی انتظامی منطقه انتظامی سرهنگ زیبا سرشت و سروان عباسی و مجروحیت هفت نفر دیگر از پرسنل نیروی انتظامی می شود و از افراد مهاجم نیز متهم مهدی قاسم زاده در حالیکه سلاح کلاشینکف در دست وی بود، به شدت زخمی شده بوده است، به جا مانده و بقیه متواری می شوند. نیروی انتظامی در پاکسازی محل چندین قبضه سلاح م مهمات کشف می کنند و مقادیر زیادی مهمات نیز بر اثر اصابت آر پی جی و نارنجک منفجر می شود که طبق گزارش مامورین نیروی انتظامی تا ساعاتی از شب انفجار مهمات در گاوداری موجود مشاهده می شده است. پس از تصرف محل گاوداری از سوی نیروی انتظامی افراد متواری جهت باز پس گیری گاوداریها در مورخه 7/7/83 مجددا به محل گاوداری مسلحانه حمله ور می شوند که منجر به شهادت یک نفر دیگر از ماموران نیروی انتظامی میاندوآب و زخمی شدن ده نفر دیگر می شود که در تبادل آتش سه نفر از مهاجمان به هلاکت رسیده و بقیه متواری می شوند.پس از درگیری مورخه 7/7/83 اداره اطلاعات میاندوآب با انجام کار اطلاعاتی متهم یونس آقایان را تسلیم دادگاه می نماید که تحقیقات در خصوص وی و گروه افراطی محمدی شروع می شود متهم در بدو تحقیقات سعی در کذب گویی و انکار حقایق می نماید که با ارائه مستندات قانونی نامبرده نهایتا به بیان واقعیات اقدام می نماید و نقش خویش را در درگیری مورخه 7/7/83 و 1/7/83 دقیقا بیان می نماید که مسلح به سلاح کلاش و حمایل خشاب بوده است و اقدام به تیر اندازی نموده است.بعد از متواری شدن به همراه سایر متهمان در باغ سیف علی شیری مخفی شده بودند در مورخه 7/7/83 مجددا به محل گاوداری حمله می نماید و در درگیری مورخه 7/7/83 بصورت مسلحانه حضور داشته و اقدام به تیر اندازی با سلاح کلاش می نماید در ادامه تحقیقات با توجه به اینکه نامبرده بعد از متواری شدن از محل درگیری با توجه به رسیدن یگان امداد نیروی انتظامی سلاح خود را حب ادعای خویش در محل آلاچیق موجود در باغ های اطراف مخفی می نماید ماموران اداره اطلاعات استان به محل مزرعه مراجعت می نمایند که فقط حمایل خشاب وی در آنجا کشف می شود.نهایتا پس از تکمیل تحقیقات در خصوص متهمان مهدی قاسم زاده فرزند قباد و یونس آقایان فرزند ایوب نامبردگان در مورخه 6/10/83 به این دادگاه معرفی می شوند این دادگاه با توجه به تایید صلاحیت این دادگاه از سوی دیوانعالی کشور و حق دادنامه به شماره 1/9508 مورخه 2/8/83 و انتخاب وکیل تسخیری و تشکیل جلسه رسیدگی به اتهامات آنان تشریح نحوه درگیری و مسلح شدن هر یک از دو متهم فوق و نحوه زخمی شدن متهم مهدی قاسم زاده و نقش وی در انتشار و توزیع اعلامیه علیه نظام و رهبر معظم انقلاب و تایید اظهارات هر یک از متهمان در اداره کل اطلاعات استان و تشریح نحوه در گیری یونس آقایان با ماموران در مورخه 1/7/83 و 7/7/83 اتهامات انتسابی به متهمان درخصوص حمل غیر مجاز سلاح جنگی و قیام مسلحانه علیه نظام محرز بوده علیهذا مستندا به ماده 2 قانون تشدید مجازات اسلامی،قاچاق سلاح ومهمات ومواد 180 و 190قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت هر یک از متهمان مهدی قاسم زاده و یونس آقایان به تحمل 5 سال حبس در خصوص حمل سلاح جنگی و ضبط سلاح و مهمات مکشوفه به نفع دولت و حکم بر محکومیت اعدام در خصوص قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی صادر و اعلام می دارد،حکم اعدام متهمان اخیر در محل درگیری اجرا خواهد شد. و در خصوص اتهام متهم ردیف 1 و 2 و 3 و 4 و 8 و 10 به لحاظ کشته شدن آنان در درگیری مستندا به بند 1 ماده 6 قانون آیین دادرسی کیفری قرار توقیف تعقیب صادر می شود. رای صادره حضوری و ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر در دیوانعالی کشور می باشد. در خصوص اتهام فریبرز محمدی ف سلطانعلی نظر به اینکه نامبرده هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 سال سن داشته است. لذا مستندا به ماده و تبصره ماده 220 قانون آ.د.ک و رای وحدت رویه 651 سال 79 هیئت عمومی دیوانعالی کشور و قرار عدم صلاحیت به اعتبار محاکم عمومی میاندوآب با توجه به عدم تشکیل دادگاه اطفال در آن شهرستان صادر و اعلام می گردد. پرونده در خصوص سایر متهمان مفتوح می باشد/.
دادنامه شماره 1427 مورخه 22/10/83
دادرس شعبه دوم دادگاه انقلاب:عباس زاده

دلایل مغرض بودن و باطل بودن این حکم:
طبق متن حكم دادگاه كه از سوی عباسزاده قاضي شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامي مهاباد، كه در مورخه 83/11/10 در مورد مهدي قاسم زاده و يونس آقايان صادر گرديده و در بالا نیز ذکر شده است،
1. حکم دادگاه و قاضییان مغرض این حکم فقط بر اساس شواهد و گزارشات اداره اطلاعات میاندوآب و نیروی انتظامی میاندوآب صورت گرفته شده و به اعترافات متهمان و گزارشات عینی مردم روستا و حقایقی که در پشت پرده است ، اصلا توجه نشده است.
2. همچنین اگر بدقت وقایع را بررسی نماییم، طبق حکم در موقع پخش اعلامیه ها فقط نام 5 تن از متهمان این حکم نوشته شده که انها هم از 15 آپريل 2004 الی 23 ماي 2004 (روز 83/3/3) نیز دز زندان بودند و در این روز این پنج تن با قرار وثیقه از زندان ازاد شدند. حتي رهبر دینی این 5 تن (رهبر دینی آتش بیگی ها: آقا نظام مشعشعی)نیز با توجه به فشارات وارده رژیم طی فتوایی در مورد اعلامیه ها فرموده بود: "آن پنج نفر خود را معرفی نمایند." اسامی آن پنج تن نیز بشرح زیر می باشد: سلطانعلي ، سهند علي، فريدون، سيفعلي و حسين محمدي. و همانطوریکه می بینید نام یونس آقایان و مهدی قاسم زاده در بین این پنج نفر دیده نمی شود. اصلا یونس آقایان در روز حمله رژیم ناخواسته در گیر این حوادث شده و صرف برای دیدن دوستان خود و گرفتن حقوق خود در آنجا حضور داشته است.
لازم بذکر است که در زوز حمله مامورین 3000 نفری رژیم به روستا، صبح آن روز همه متهمان این پرونده در دادگاه و در دست رژیم بودند. در آنجا ضمن اینکه مامورین می توانستند همه انها را دسته جمعی دستگیر نمایند، قاضی پرونده شعبه 7دادگاه عمومی میاندوآب (پاشاپور) به سلطانعلی گفته بود که "همین الان از من خواسته اند و حکم غارت و کشتار شما را صادر کرده ام و می خواهند بیایند مثل بهائی ها بر اموالتان آتش بزنند. زنانتان را طلاق بدهند و اموال تان را مصادره کنند و خود منهم این حکم را داده ام و در این شهر نمی مانم و میروم."در روز حمله رژیم از سلاحهای سنگینی چون خمپاره انداز و آرپی جی و ... استفاده می کند. و در آن روز مهدی قاسم زاده نیز دست به سلاح نزده بود ولی او را نیز بعنوان محارب و بجرم اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران (محاربه) اعدام نمودند که لازم است متن نامه و گواهی چهار نفر از متهمان این پرونده از جمله یونس آقایان دال بر بی گناهی مهدی قاسم زاده آورده شود:
گواهی چهار نفراز رفیقان بنده:

اینجانبان سهندعلی محمدی ف محمد، بخشعلی محمدی ف محمد، عبادالله قاسم زاده ف قباد و یونس آقایان ف ایوب که همگی در محل درگیری روز اول حضورداشتیم و همچنانکه دربازجویی مختلف به طور جداگانه و بدون هماهنگی هم، اعلام نموده ایم که آقای مهدی قاسم زاده در اولین درگیری که از درب گاوداری همراه با سایرین خارج می شد، مورد هدف قرار گرفته و بر زمین افتاد و این قبل از دیگری در خیابان بود و ما به علت محاصره بودن در گاوداری و تعرض به عقیده از گاوداری خارج شدیم تا در صورت امکان از صحنۀ درگیری خارج شویم و یا در جلوی تابلوی خود که عقیده ماست شهید شویم مورد هدف قرار گرفته و نقش زمین شد قبل از اینکه به جلوی تابلوی برسد. گواهی می نمائیم که آقای مهدی قاسم زاده اقدام به تیراندازی ننموده و درکل تیراندازی افراد دیگر هم به دلیل دفاع ازجان و مال و عقیدۀ خود و به صورت اجباری و تحت الشعاع قرار گرفتن جو موجود اتفاق افتاده است که مهدی قاسم زاده در این بین اصلاًمسئولیتی ندارد%

1_سهندعلی محمدی ف محمد 2_بخشعلی محمدی ف محمد 3 _عبادالله قاسم زاده ف قباد 4_یونس آقایان ف ایوب

خلاصه عقاید قیزیلباشان اهل حق:
امروزه قيزيلباشان اهل حق در ایران به نامهاى قیزیلباش، شاملو، قاراقویونلو، قیرخلار، یئددی لر، صوفولار، آبدال بگ، آتش بیگ، سیر طالیبى، نبی لى و... (و به اشتباه گوران و یارسان که مختص گروههاى ایرانیک کرد٫ گوران و زازا است) نامیده می شوند. شاخه توركي مذهب قيزيلباش اهل حق که در مناطق تورك آزربایجان و خراسان ايران با نامهاى گوناگون از جمله اهل حق و گوران شناخته میشود، نه فرقه اى غلو شده از اسلام است و نه مربوط به کردان و آيين يارسان و ياريزم كردان. 
قيزلباشان اهل حق یا به اصطلاح ایرانی «یارسان- گوران» در مقایسه با مذهب شیعه دارای مشخصه های زیر هستند:
1. اعتقاد به اتحادUnion) )، ظهور، حلول و تجسم خدا در انسان (Incarnation) .
2. اعتقاد به تناسخ (Reankarnasyon) و عدم اعتقاد به معاد، زندگى پس از مرگ، جهنم و یا بهشت.
3. قائل بودن به مسئله ظاهر و باطن و تاویل تمام اصول و قواعد اسلامى بر این اساس و در نتیجه عدم اعتقاد به شرع، فقه، عبادات و قواعد اسلامى مانند نماز، روزه، حج، حجاب زنان، حلال - حرام اسلام، عزادارى، خمس و زکات و ...
4. مقدس شمردن شراب، ساز و كاريرد زبان توركی آزربایجانی بجاي فارسي و عربي در كنار متون نوشته شده به لهجه گوراني در عبادات و متون ديني.
5. مذهب قيزيلباشان اهل حق داراى فقه مدونى نیست، بر خلاف مذهب شیعه، صنف روحانى ملا، آخوند، شیخ الاسلام، حجه الاسلام، آیت الله، مرجع تقلید٫ فقیه و ... موجود نبوده بجاى آن دده، آتا، آغا، آغاليق، پیر، شیخ و سید وجود دارد.
6. عبادتگاه قيزيلباشان اهل حق به جاى مسجد و جامع در جمع ائوى و یا جم خانه می باشد و عبادت ایشان به جاى نماز شیعه ای نوعی ذکر مخصوص است و در عبادت جم خانه ای در بعضی از شاخه های قيزيلباشان اهل حق آیین جم با رقص صوفیانه ویا سماع (در شاخه توركى عمدتا زن و مرد به شکل مختلط) صورت می گیرد.
از آنجائیکه قيزيلباشان اهل حق طبق بعضي از فقهاي شیعه و نیز سنى مرتد و مهدورالدم شمرده می شوند٫ لذا این جماعت در طول تاريخ مجبور به تقیه بوده و همیشه جعفرى- امامى بودن خود را ادعا می نمایند که این خود در دراز مدت به استحاله برخی از ایشان در شیعه امامى منجر می شود. در ایران قيزيلباشان اهل حق با به تحلیل رفتن سریع آنان در شیعان، عدم شناخته شدنشان به عنوان یک گروه مذهبى از سوى دولت و قطع رابطه تاریخیشان با جامعه قيزيلباشان علوی بکتاشی توركیه پس از سقوط سلسله قاجار، در آستانه نابودى کامل قرار گرفته است.
متاسفانه بعد از انقلاب‌ اسلامی، حکومت به محض شروع به کار، قيزيلباشان اهل حق را مورد هدف ظلم و تبعیض و ارعاب قرار داده و نسل کشی فرهنگی را با تمام قدرت بر علیه آنها انجام می دهد و با جلوگیری از فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی و نیز با جلوگیری از امکانات آموزش عالی و... نهایت سعی را در تحلیل و امحاء قيزيلباشان اهل حق به اجبار تمام صورت داده اند و حتی نسل کشی فرهنگی و مذهبی را بسنده و کافی ندانسته و اقدام به ترور و نسل کشی فیزیکی هم کرده اند که نمونه بارز آن، جریانات روستای اوچ تپه قوشاچای (میاندواب) می باشد

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder