6 Ağustos 2014 Çarşamba

تبعیض مضاعف ملی و مذهبی بر اقلیتهای تورکهای آزربایجان - بکتاش تکین

تبعیض مضاعف ملی و مذهبی بر اقلیتهای تورکهای آزربایجان
بکتاش تکین
مساله سلب حقوق ملی و مذهبی اقلیت ها و ايجاد شرايط دشوار برآنها، همواره در بسياري از جوامع شرق زمین از جمله ایران وجود داشته و دارد. این پروبلم نه تنها مانعي جدي در مسیر پيشرفت جامعه و مردمان آن  بحساب مي آيد، بلكه سرشار از وقايعي دشوار و غير انساني نيز بهمراه دارد كه در آن بعضا اقليت سركوب شده به گروهي خشن و حتي سركوبگر تبديل می شود. تقریبا در همه دوره‌های تاریخ معاصر آزربایجان ایران چه در زمان رژیم پهلوی و چه در زمان حکومت آخوندی، دولتهای مرکزی ایران سعی در فارس سازی و شیعه سازی مردمان این منطقه و اقلیت های دینی آنرا داشته است. لذا اقلیتهای موجود در نواحی تورک نشین ایران در هر دو دوره حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی هم از حقوق بدیهی و انسانی خود و هم تحت فشار ستم‌های مضاعف مذهبی از حقوق دینی خود محروم بوده‌اند. این محرومیتها، مضاف بر محرومیت کلی از دموکراسی و محرومیت زبان مادری بوده است که اليت فارس با آن مواجه بوده اند.
در کنار این همه محرومیتها، تقسیم کردن اقلیت‌های مذهبی تورکها به تورکهای شیعه، تورکهای سنّی، تورکهای بهایی، تورکهای قیزیلباش اهل حق و... مشکل دیگری بود که دولت دین سالار ایران برای انکار هویت این مردمان و ایجاد شکاف بین آنها سیستماتیک عمل کرده و با سلاح هم مذهبی تورک ها و فارسها، سعی در آسیمیله نمودن و منزوی نمودن این مردمان را دارند.
عملکرد رسمی و غیر‌ رسمی مسئولین کشور در طول بیش از سه دهه زمامداری، گویای چنین وضعیتی است:
اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی، نظام سیاسی کنونی را بر پایه‌ی باورهای ایمان به خدای یکتا، معاد، امامت، وحی و … معرفی کرده است. برابر با اصل چهارم همین قانون، تمامی قوانین مالی، اداری و نظامی کشور می‌باید بر پایه‌ی اصول و قواعد اسلامی وضع شوند. همچنین مراکز پرقدرتی به مانند رهبری، شورای نگهبان، دادگاه ویژه‌ی روحانیت و کلیه نهاد‌ها صرفاً بر پایه‌ی تئوری‌ها یا آموزه‌های خاص مذهبی شکل گرفته‌اند. از سویی دیگر، بخش مهمی از بودجه‌ی عمومی کشور صرف مراکز، تبلیغات و ارگان‌های خاص مذهبی می‌شود. سمت‌گیری سوبسید‌ها و کمک‌های مالی دولت، به طور مشخص بر پایه‌ی معیار‌ها و ملاحظات صرف مذهبی است. خط‌‌‌مشی‌‌‌های کلان نهاد‌هایی به مانند رادیو و تلویزیون، نظام‌آموزشی و … که نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری افکار عمومی مردم دارند آشکارا در خدمت تقویت بنیان‌های دینی حاکمیت است...
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم تورك زبان آزربایجان به امید روزهای بهتر و دست یافتن به حق و حقوق مشروع و اساسی پایمال شده ملی و مذهبی خود در پناه یک حکومت دینی با این انقلاب همراه شدند و حماسه ننگين 29 بهمن را آفریدند و بر این اساس در تدوین قانون اساسی که آن را متکی بر آرای جمهور خوانده می شد، مشارکت جستند و رای مثبت دادند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، سیاست تبعیض آمیز جمهوری اسلامی ایران که با رسمی کردن زبان فارسی بعنوان زبان رسمی کشور نه تنها سیاست بلند مدت پهلوی ها را مبتنی بر آسیمیله کردن توركها با ممنوع کردن زبان مادری تشدید نمودند، بلکه غافل از ساختار چند فرهنگي و كثرت قومي در ايران، با وضع اصل دوازدهم قانون اساسی کشور، به صراحت، دین و مذهب رسمی کشور را اسلام و شیعه‌ی دوازده امامی اعلام کرده و در مانع تراشی اقلیت های مذهبی و همچنین در شیعه سازی آنها، سیاست منحصر به خودشان را تشدید نمودند. در همان سالهای اول انقلاب اعتراضات ملی و مذهبی اقلیت ها با شدت سرکوب شد و "آزربایجانی هایی که در آغاز حکومت جمهوری اسلامی در پست های مختلف حکومتی قرار گرفته بودند، اما بدلیل مخالفت با ولایت فقیه درسال 1980 بتدریج از مقامات حساس پاکسازی شدند و نیز شاهد بودیم که از بیست وزیر کابینه احمدی نژاد تنها یک نفر آزربایجانی بود و هیئت دولت با مشکلات و خواسته های حیاتی آزربایجانی ها نظیر احیای دریاچه اورمیه و ایجاد کلاسهای تورکی در مدرسه ها همواره بیگانه می باشند.
جمهوری اسلامی ايران از همان سال‌های اول انقلاب در تلاش برای هموژن سازی همه مردم تورک زبان، سعی در  نابودي و تحقير زبان تورکی و آیین های مختلف نموده که علاوه از نسل کشیها به انحاء مختلف، از طریق رسانه های عمومی، تریبونهای نماز جمعه و مساجد، در پادگانها و دانشگاهها، مرتبا تبلیغات منفی و توهین های ناروا در حق زبان و عقاید دینی مردمان تورك زبان نموده  و خسارات معنوی جبران ناپذیری وارد ساخته است که نتیجه آن تا به امروز، هزاران نفر از مردمان تورک زبان تنها به واسطه‌ی فعالیت‌های ملی و دینی، بازداشت، محاکمه و در پاره‌ای از موارد به جرم «ارتداد» اعدام شده‌اند. فعالان سیاسی، نویسندگان و روشنفکران سرشناسی چون دوکتور زهتابی در دهه‌ی ۱۳۷۰ با استناد به برخی از فتواهای مذهبی به قتل رسیدند.
اقلیت های مختلف مذهبی اهم از سنّی‌ها، قیزیلباشان اهل حق، بهاییان و … همگی در سال‌های اخیر تحت فشار و سرکوب مداوم بوده‌اند. خانقاه ها و مراکز مذهبی این اقلیت ها یا تخریب و بسته شده و یا مورد تنفتیش مداوم قرار گرفتند. بسیاری از پیروان این اقلیت ها پس از شناسایی از محل کار خود اخراج شده‌اند و یا منزل و محل کارشان مورد تفتیش قرار گرفته است.
برخی از اقلیت های مذهبی عمده تورک زبان در ایران و قربانیان تبعیض مضاعف که به خاطر فعالیتهای هویت طلبانه در چند سال اخیر بازداشت و شکنجه شده اند، بصورت زیر می باشد:
·           قیزیلباشان اهل حق که به اشتباه با نامهای گوران٬ اهل حق و علی الهی هم شناخته می شوند٬ به خاطر رهایی از تبعیضها و فشارهای وارده مجبور به تقیه و پنهان نمودن مذهب و عقیده خود گشته اند و در تمام نقاط آزربایجان و ایران پراکنده اند. زبان دینی پیروان این مذهب تورکی بوده و همه وظایف دینی خود را به زبان تورکی انجام می دهند. تبعیض در استخدام ها و رد صلاحیت بخصوص برای جوانان قيزيلباش تورك زبان در گزینش های ادارات و دانشگاهها تا چند سال پیش بی پایان بود و امروزه نیز کم و بیش ادامه دارد. بنابر آمارهای غیر رسمی جمعیت قیزیلباشان اهل حق تورک زبان ساکن در استانهای آزربایجان غربی٬ شرقی٬ اردبیل٬ زنجان٬ همدان٬ قزوین٬ قم٬ مرکزی٬ تهران٬ خوراسان و ... بین سه تا چهار میلیون نفر می باشد و حداقل 10% جمعیت تورکان ایران را تشکیل می دهند:
o      نیروی انتظامی رژیم جمهوری اسلامی ایران با همکاری نیروهای اطلاعات، سپاه و بسیجی در مهرماه ۱۳۸۳در یک اقدام کاملا غیر انسانی به روستای "اوچ تپه" قوشاچای حمله کرده و با استفاده از سلاحهای سنگین برخی از پیروان فرقه آتش بیگی و اهالی روستا را کشته و یا دستگیر نموده، همچنین برخی را نیز بعد از محاکمه٬ محکوم به اعدام نموده بود. در حال حاضر نیز سه نفر از متهمان این حادثه در زندان یزد تبعید بوده و یک نیز منتظر حکم اعدام خود می باشد. گفتنی است که رژیم در پی این حملات خسارات مالی سنگینی بر اهالی این روستا وارد نموده بود.[1]
o      کاریکاتور توهین آمیز محمود نظری، کە در این کاریکاتور، کیومرث تمناک زندانی قیزیلباش اهل حق در زندان همدان مورد توهین و تحقیر قرار گرفت و در نهایت به زور سبیل او را تراشیدند. توهین به کیومرث تمناک در زندان همدان رخ داده بود که مسلما بازتاب خبری این حادثە در همدان بیشتر از هر شهری بودە است و متاسفانه در پی توهین به مقدسات اهل حق سه نفر که دو نفرشان در همان شهر همدان که کاریکاتوریست ساکن آن می باشد، اقدام به خودسوزی نمودند. اسامی این سه نفر بشرح زیر است:
ü        jamejam-1392-5-19-p20-2.jpgمحمد قنبری
ü        حسن رضوی
ü        نیکمرد طاهری

o      بر خلاف ماده 8 فصل دوم منشور شورای اروپا[2] برای حمایت از اقلیتهای ملی هیچ یک از احاد و ارگانها و مطبوعات کشور، احترامی به اعتقادات و پیروان قيزيلباشان اهل حق قایل نبوده و حتی علاوه بر محققان جیره بگیر دولت جمهوری اسلامی، نظر بعضی از علماء فقه و آیت الله ها نیز در مورد قيزيلباشان اهل حق چندش آور است:
آیت الله خامنه ای[3] مي گويد: اگر اعتقاد داشته باشند که اميرالمؤمنين على بن ابى طالب خدا است، حکم آنها مانند غير مسلمانهايى است که اهل کتاب نباشند، يعنى کافر و نجس می ‏باشند.
آیت ا.. محمد تقی بهجت در پایگاه اطلاع رسانی[4] خود می گوید:
اهل حق یا على اللهى ها نجس اند.
حضرت آیت الله گلپایگانی در پاسخ گفته است: " اگر نعوذ بالله کسانی علی (ع) را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست." [5]
آیت الله فاضل لنکرانی نیز می گوید: " اگر حضرت علی(ع) را خدا بدانند یا منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و روزه باشند، کافر و نجس هستند و ازدواج با آنان جایز نیست... ولی اگر چنین عقیده‌ای ندارند و منکر معاد و ضروریات دین نیستند مسلمان و پاک می‌باشند."[6]

·                  تورکهای سنّی: توركهای سنی آزربایجان نیز همانند دیگر اقلیت های مذهبی دیگر، علاوه بر تحت تاثیر گرفتن از سیاسیتهای فارس سازی و شیعه  سازی دولت جمهوری اسلامی، از طرف دیگر نیز در معرض آسیمیلاسیون کردهای سنی مجاور می باشند. اوایل انقلاب اسلامی ایران بسیاری از آنها که ساکن روستاهای سلماس بودند از طرف دولت مورد تهدید واقع شدند. آن موقع دولت توركیه از آنها حمایت کرد. لذا تعداد بیشتری از توركهای سنی آزربایجان به دلیل اشتراکات زیادی که با توركهای سنی آناتولی داشتند، به توركیه مهاجرت کرده اند. در آزربایجان غربی  تمام امتیازات داده شده برای اهل سنت، به کردها تعلق گرفته است. استخدام کردها در ادارات دولتی بیشتر شده و کردها به تدریج برخی از مناطق توركهای سنی، مانند بند، دیزج سیاوش و... که زمانی توركهای سنّی ساکنین اصلی آن بوده اند، را نیز اشغال کرده اند. توركهای سنی آزربایجان بیشتر ساکن شهرهای خوی٬ سلماس٬ اورمیه و خانا (پیرانشهر) در استان آذربایجان غربی و شهرهای نمین٬ خلخال٬ عنبران در اردبیل بوده و نزدیک چهارصد هزار جمعیت دارند. تورکهای سنّی مذهب از تبعیضهای اقتصادی٬ فرهنگی٬ اجتماعی و سیاسی فراوانی رنج می برند. آنها بسیار به ندرت در ادارات و مراکز دولتی به کار گرفته می شوند. علیرغم مراجعت مکرر ترکهای سنّی آذربایجان غربی به مسئولین جهت احداث مدارس دینی٬ هیچگاه این اجازه به آنها داده نشده است. پیگیری کنندگان را به ارتباط با کشورهای خارجی متهم نموده و تهدید به بازداشت کرده اند.[7]  با اينکه جهت گيری های سياسی تورکهای سنّی آزربايجان غربی بسيار مبهم بوده و هيچگاه سمت و سوی ثابتی نداشته است (اغلب در حالت انفعال بوده اند)، اما آنها ازنظر فرهنگی و حتی آداب و رسوم اجتماعی رويه مشخصی داشته اند. آنها در حفظ فرهنگ و آداب و رسوم آزربايجانی سرآمدِ ساکنان آزربايجان غربی می باشند. تورکی را خالصتر صحبت می کنند و لهجه اکثر آنان لهجه ای مابين تورکی آزربايجانی و آناتولی می باشد. نفوذ فرهنگ فارسی و ... در ميان آنها بسيار ناچيز است. تمام اينها در حالی صورت می گيرد که بسياری از مردم عوام شيعه مذهب تورکهای سنّی را نيز کرد می خوانند. آنها به هر مسلمانی که "ابوبکر" و "عمر" را خليفه می داند و موقع نماز خواندن دست به سينه می ايستد کرد می گويند. شيعه ها هيچ تلاشی برای نزديکتر کردن همزبانهای سنّی مذهبشان به خود انجام نمی دهند. با تمام اين احوال تورکهای سنّی حرکتهای نويد بخش تری از طرف کوردها مشاهده می کنند، کردها تلاشهايی را برای نزديک شدن به آنها انجام می دهند. تورکهای سنّی ساکن در اورميه مسجدی ندارند، آنها نماز جمعه در مسجد امام شافعی و با کردها اقامه می کنند. امام جمعه "عبدالقادر بيضاوی" است، او کرد است و يکی از خطبه ها را به زبان کردی و خطبه ديگر را به تورکی سخنرانی می کند.[8]
·                 تورکهای بهایی:  بعد از انقلاب ایران و به قدرت‌رسیدن اسلام‌گرایان شیعه در راس حکومت، تبعیض‌های اجتماعی و تبلیغات منفی از سوی حکومت و نهادهای وابسته به آن، علیه اصول دیانت بهائی و باورمندان به آن به شکلی سازمان‌یافته شکل گرفت.[9] یکی از که سیاستهای اعمال شده بعد از انقلاب ۱۳۵۷ امکان زندگی برای آنها در داخل کشور را بسیار دشوار کرده است. شمار زندانیان این اقلیت دینی و مذهبی آذربایجانی با توجه به گروه نه چندان کم جمعیت خود خیلی زیاد می باشد. این در حالیست که آنها همچون سایر آذربایجانیها از ستم ملی و تبعیضهای زبانی نیز رنج می برند. استخدام بهائیان در اداره‌های دولتی ایران به استناد ماده‌ی ۱۴ قانون استخدام کشوری با مانع جدی روبه‌رو است. بهاییان حتی قادر به عضویت در نهاد‌ها و مراکز به ظاهر غیر ‌دولتی نظیر کانون وکلای دادگستری نیز نیستند. مجامع مذهبی آن‌ها غیرقانونی اعلام و تعدادی از قبرستان‌های آنان در مناطق مختلف آزربایحان مورد تخریب واقع شد.[10] لازم بذکر است که بسیاری از فعالین این آیین در دهه های اول و دوم حکومت ایران اعدام شدند و عده کثیری به حبس های طویل المدت محکوم شدند. در حال حاضر اکثریت قریب به اتفاق پیروان دین بهائیت به دلیل نداشتن امنیت جانی در جامعه ایران و ترس از سرکوب دولتی کشور را ترک کرده و به کشورهای آمریکا و اروپا پناهنده می شوند.

نتیجه:
زبان و دین مهمترین عامل همبستگی یک ملت می باشد. امروز رژیم حاکم بر ایران و عوامل فاشیستی آن، سیاست های آسیمیلاسیون زبانی، فرهنگی و دینی خود را تحت لوای دو عامل زبان و دین سعی در تداوم ارجحیت زبان فارسی و مکتب شیعه بر جامعه تورک و دیگر ائتنیک های غیرفارس را دارد. دولت با استفاده از ابزار سیستم آموزشی تحمیلی به زبان فارسی و سیاسی سازی زبان تورکی و همچنین با تبلیغ منفی همه جانبه فعالیت های مذهبی اقلیتهای دینی، کلا مانع رشد این مردمان شده و با ایجاد شکاف بین این مردمان سعی در ایجاد تفرقه بین آنها را دارد. حال ما چطور این شکافها را می توانیم ندیده بگیریم خود بحث دیگر است.
                            



[1]  رجوع شود به: تــــراژدي قيـــزيلباشان تورك  قـوشــــاچـاي (خاطرات مهدي قاسم زاده در زندان و شرح حوادث قيزيلباشان اهل حق  قوشاچاي ) - تحقيق و گردآوري كنندگان: آراز آتــــــــــــــا- تايماز يئددي لر
[2]  ماده 8: امضاءكنندگان متعهد می شوند، حق هر شخص از اقلیت های ملی را برای بیان اعتقادات دینی و جهان بینی خود و همچنین بنیاد نهادن مجامع،سازمانها و جمعیتهای دینی به رسمیت بشناسند.
[3]  سايت اطلاع رساني مرجعيت شيعه                    http://www.marjaeyat.com/fa/pages/?cid=473
[4] http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=1096&Itemid=61
[5]  گلپایگانی، محمدرضا، مجمع المسائل، قم، دارالقرآن، بی تا، ج1، ص44. ( اندیشه قم )
[6]  لنکرانی، فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 40، سؤال 88.
[7]  http://www.savalansesi.com/2008/03/blog-post_7941.html
[8]  http://www.urmiyenews.com/2011/01/blog-post_23.html
[9]  http://fa.wikipedia.org/