6 Kasım 2012 Salı

نگاهي كوتاه به قیزیلباشان (اهـل حــــق) آذربایجان جنوبي


نگاهي كوتاه به
قیزیلباشان (اهـل حــــق) آذربایجان جنوبي

                                                                                             آراز آتــــــــــــــــــا
                                                                         
 چكيده: در اين مقاله سعي خواهد شد شناختي كوتاه از تاريخچه و پيدايش آيين قیزیلباشان (اهل حق)، آداب‌ و  رسوم و مقدسات قیزیلباشان (اهل حق)، مشكلات و دشواريها و راه حل هاي پيشنهادي و نيز در مورد مناطق مسكوني، اماكن مقدس قیزیلباشان (اهل حق) آذربايجان جنوني بحث و بررسي گردد.
كلمات اصلي: قیزیلباشان، اهل حق، آذربايجان جنوبي، تناسخ روح (دون با دون)، سرّ مگو، جم خانه، كلام، آسيميلاسيون، تبعيض مضاعف، حقوق بشر،  قوشا چاي (ميانداب).

مقدمه:
آیین قیزیلباشان (اهل حق) برخلاف تصور، فرقه اى غلو شده از اسلام نمي باشد، بلكه یکی از شاخه‌های عرفان و از جمله فرقه های فعال و پرجمعیت در منطقه آذربایحان جنوبي می باشد. بنا به "نامه سرانجام"[1] این مسلک از روز ازل پی ریزی شده و بر پایه تناسخ روح (دون با دون) استوار است. در آيين قیزیلباشان (اهل حق) اعتقاد به روند تکامل جهان و انسان و کلیه موجودات به وضوح تصریح شده است.[2] منتها در سنجش روند تکاملی انسانها، معیار درجه نزدیکی او به خالق جهان در نظر گرفته می شود و نيز اين آيين به خاطر نقل سینه به سینۀ کلام‌های بزرگان این مسلک به مرور زمان دچار تغییراتی شده و بدان جهت مي باشد كه بیشتر پیروان این آیین، صد ها سال است، مراسم آیینیِ خود را بدلايل مختلف، از غیر قیزیلباشان پنهان می‌سازند. چرا كه آنرا جزء اسرار الهی و سرّ مگو دانسته و شايد به همین سبب باشد كه گروهی از غير قیزیلباشان و بعضی از شرق شناسان، اين آيين را دنياي سرّ دانسته و با مسلک های دیگر مانند علی‌اللهی[3] یکسان شمرده[4] و يا آنرا شاخه اي از مذهب شيعه اثني عشري و دوازده امامي بشمارند. ولي بهر حال شاخه ترکى قيزيلباش يا به اصطلاح ایرانی «اهل حق» در مقایسه با مذهب شیعه دارای تفاوت های زیر مي باشد:
1.         اعتقاد به اتحاد، ظهور، حلول و تجسم خدا در انسان.
2.         اعتقاد به تناسخ روح (دون با دون) و عدم اعتقاد به معاد، زندگى پس از مرگ، جهنم و یا بهشت.
3.         قائل بودن به مسئله ظاهر و باطن و تاویل تمام اصول و قواعد اسلامى بر این اساس و در نتیجه عدم اعتقاد به شرع، فقه، عبادات و قواعد اسلامى مانند نماز، روزه، حج، حجاب زنان، حلال - حرام اسلام، عزادارى، خمس و زکات و ...
4.         مقدس شمردن ساز و فرهنگ ترکی آذربایجانی.
5.         بکار بردن زبان ملى ترکی آذربايجاني در عبادات و متون دینى و كلام ها به جاى زبان عربى و فارسى.
6.         در مذهب قیزیلباشان داراى فقه مدونى نیست، بر خلاف مذهب شیعه، صنف روحانى ملا، آخوند، شیخ الاسلام، حجه الاسلام، آیت الله، مرجع تقلید٫ فقیه و ... موجود نبوده بجاى آن دده، آتا، پیر، شیخ و سید وجود دارد.
7.         عبادتگاه قیزیلباشان به جاى مسجد و جامع در جمع ائوى و یا جم خانه می باشد و عبادت ایشان به جاى نماز شیعه ای نوعی ذکر مخصوص است. در عبادت جم خانه ای در بعضی از شاخه های قیزیلباشان آیین جم  و یا سماع (در شاخه ترکى عمدتا زن و مرد به شکل مختلط) صورت می گیرد.  
تاريخچه و پيدايش آيين قیزیلباشان (اهل حق):
امروزه قیزیلباشان ترک در آذربايجان جنوبي، به نامهاى گوناگون قیزیلباش، شاملو، قاراقویونلو (قره قوینلو)، قیرخلار، یئددی لر، صوفولار، آبدال بگ، آتش بیگ، قارداش، شاغى، سیر طالیبى، نبی لى و ... نامیده می شوند ولي متاسفانه در نوشته ها و محاوره ها عمدا و يا سهوا با نامهايى چون اهل حق و گوران شناسانده مي شوند كه اين نامها مختص گروههاى اهل حق ایرانیک کرد٫ گوران و زازا مي باشد. با توجه به روحیه سرّ مگو و راز نگهداری در میان قیزیلباشان (اهل حق) نمی توان پیرامون تاريخ این آیین نظری قطعی صادر کرد. مولف کتاب "سرسپردگان"[5] می نویسد: تعیین تاریخ پیدایش این جماعت، موضوع ساده ای نیست، زیرا منبعی که بتواند تاریخ حقیقی پیدایش آیین قیزیلباشان (اهل حق) را به ما نشان دهد، سراغ نداریم.[6] نظرات مختلفي در مورد پيدايش آيين قیزیلباشان (اهل حق) موجود مي باشد. ولي آنچه که مورد توافق پیشوایان فعلی قیزیلباشان (اهل حق) است، این که مسلک قیزیلباشان (اهل حق) از زمانی به صورت یک مرام و مسلک در آمد که سلطان اسحاق[7] در قرن هفتم هجری قمری به ارشاد مردانی چند پرداخت که آنان سرسلسله خاندانهای متعدد این فرقه شدند و تا به امروز این خاندان ها به نام آن رهبران نامیده می شوند. توضيح اينكه اين خاندانها پایبند به پاکی، راستی، نيستی و ردا (خدمت و کمک و فداکاری بی‌ریا نسبت به مخلوق خداست) هستند.
آداب‌ و  رسوم و مقدسات قیزیلباشان (اهل حق):
قیزیلباشان نیز مانند اکثر پیروان مذاهب پیشین خود دارای آداب و رسوم خاصی می باشد. از آداب و رسوم قیزیلباشان (اهل حق)، قربانی کردن، سرسپردن، جوز شکستن، عهد و میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان «جمخانه[8]‏» است. قیزیلباشان (اهل حق) علاوه بر آداب و رسوم داراي مقدسات نيز مي باشند. اين مقدسات را در هر زمان و مکان، بر حسب آداب و رسوم و نيز عقاید خود محترم می شمارند. این مقدسات در عرض هم قرار دارند و عبارتند از:  
ü                عهد و میثاق ازلی یا به اصطلاح قیزیلباشان (اهل حق) شرط.
ü                جم و جم خانه که عبادتگاه قیزیلباشان (اهل حق) می باشد.
ü                آنچه در جم خانه به عنوان نذر و نياز دعا خوانده و مصرف می شود .
ü                کتاب سرانجام که جوهر کشی از مغز قرآن می باشد.
ü              كلام و يا كلامات بزرگان قیزیلباشان (اهل حق)[9].

مناطق مسکونی و اماکن مقدس قیزیلباشان (اهل حق):
 دکتر زرین کوب[10] در نوشته های خود می نویسد: "در بحث از صوفیه ذکری از اهل حق نیز لازم است. این جماعت که در لرستان و آذربایجان و حتی در همدان و تهران و ... بیش و کم حضور دارند و غالبا از روی مساحمه علی اللهى نیز خوانده می شوند." و نيز مي توان گفت كه تقریبا تمام عشایر ترک ایران مانند شاهسون٬ افشار، بش اویماق (خمسه)، قشقایى، قاجار، بیات و... تاریخا معتقد بر این مذهب اند. مناطق زندگی فرقه قیزیلباشان (اهل حق) در آذربايجان جنوبي (آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان و همدان) از این قرار است:
            در آذربایجان شرقی و غربی در بعضی روستاها و شهرهایه ساکن می باشند. طبق تحقیقات به عمل آمده بیشتر  قیزیلباشان (اهل حق) این استانها به اشتباه معروف به گوران هستند. تبریز و شهرهای اطراف: (صوفیان و گروس، شیشه وان (نزديكي گوگان)، ایلخچی، خامنه، عجب شیر، بناب و...)، حوالی ماکو در روستاهای محال قره قویون كه در اين منطقه علويان به قره قويونلو معروف هستند (روستای صوفی[11]، نوخور، تازه کند، شوط، قره زمی، قيزيلجا قالا، مرگن بالا و پايين، عزیز آباد، اسماعیل کندی، شریف کندی، سلیمان کندی، آرپالیق، قیز قالاسی، باش تبریز، کریم کندی و...)، اورمیه و آبادی های اطراف (پالانج، ریحان آباد، حاجی پیرلو،  گچلر، اوزان، مرزلو، گلدانی، نولی، توپوزآباد، نخجوان، رحیم آباد و... )، ضیاء الدین، موخيل حوالي خوی، حوالي سلماس، قوشا چای و آبادیهای آن (اوچ تپه قالا، یاری جان، کوک تپه، یلقن تپه، للک تپه، توپخانه و ...)، قره داغ و آبادیهای آن بيشتر به شاملي معروف هستند( در محال مينجوان: احمدلي، شيخ حسينلو، داش آراسي، سوتن، هومان، مچيدلي، عاشيقلی، سوتن، قره قوچ، محمود كاغي و... ئر محال كيوان: سيغاساغ، صفرلي، بايدي، قيزيل يول  و در محال كليبر: کاللا، محمود آباد، گلدور، حیران، ساری دره، چري، شيرنا، وينه، كوغما، قارچي و ... )، میانه و آبادیهای آن (آغچا قشلاق، بالاش کندی، افشار و ...)، سراب (روستاهای اندیس و... )، مراغه (نوا، قاسم کندی[12] و ...)، ملكان، قزوین و شهرک های آن (روستاهای آبکلو، جرندق، سولی دره، عاشق حصار، قره کوسالار، قلعه قره داش، سیچانلو، بخض آوج، و خود شهر قزوین و ...)، استان همدان (شهر همدان و کشین، در ناحیه اسد آباد همدان (مندراوا و ولی آباد)، نهاوند و اطراف آن(انجیره، شاطر آباد، امیر آباد، سلطان آباد و ...)، ملایر(سلطان آباد، قلهع علی مراد و...)، تویسرکان(قلقل، شهن آباد، کندر و ...) و قسمتهایى از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش قیزیلباشان (اهل حق) به صورت پراکنده سکونت دارند.)، استان زنجان (در زنجان و منطقه انگوران و چند روستای دیگر در اطراف زنجان سر طالبی ها و نیز در بعضی از روستاهای بین این دو استان ساکن می باشند.)، تکاب و آبادیهای آن (روستاهای کوتان بالا و پایین و محال افشار، تازآباد، کاظم آباد، خوش مقام و ...)
          لازم  به توضيح است كه شمار كثيري از قیزیلباشان اهل حق ترك زبان در تهران و پيرامون آن زندگي مي كنند.
   اماكن مقدس قیزیلباشان (اهل حق):
           گلدور (Güldür)اجاقی: واقع در روستای گلدر از توابع کلیبر، شاه حسن اجاقی: واقع در روستای تازه کند ماكو، شاه حسن بولاغی: واقع در آبادی محمود کاغی كليبر، اجاق آتش بیگ: واقع در روستای باراندوز ارومیه، گوران(Goran) بولاغی یا جم بولاغی: واقع در دامنه های جنوب شرقی رشته کوه سهند در شاه یوردی، این چشمه در 60 کیلو متری نوا و مراغه قرار دارد.[13]  اجاق بند علی بیگ: این اجاق در چهار دیواری محقری قرار دارد. آرامگاه سرخوش بیگ: بعد از رحلت سرخوش بیگ در سال 1150 ه.ق. او را در کنار آرامگاه اوحدی در شمال مراغه بخاک سپردند. مقبره مزبور مورد احترام و زیارتگاه دسته ای از پیروان علوی می باشد و در آنجا قربانی می کنند.
مشكلات و دشواريها قیزیلباشان (اهل حق) در جامعه ايران:
در جامعه ما که هنوز دموکراسی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده و زور و استبداد موانع عظیمی را در سیر حرکت پیشرفت ایجاد نموده و اقلیت های ملی و مذهبی را تعمدا از قافله تمدن باز می دارد و بیشتر آنها را در منجنق ظلم فرهنگی و حقارتهای مستبدانه خود تضعیف می نماید، میلیون‌ها نفر از قیزیلباشان تورک زبان آذربایـــجانی نیز از این قافله عقب نمانده اند و سالهای سال است که تحت ظلم و تبعيض مضاعف ملی و مذهبی قرار گرفته اند. با وجود اینکه در عرصه‌های مختلف تاریخ سی و چند ساله انقلاب اسلامی همواره همبستگی خود را  خواسته و يا نا خواسته نشان داده اند و نقش اساسی خود را ایفا نموده اند، لذا شایسته است که دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل این ایثار و جان فشانی ملت بزرگ آذربایجان و قیزیلباشان (اهل حق) این دیار، حقوق مضاعف و پایمال شده ملی و مذهبی آنها را به رسمیت بشناسد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم ترک زبان آذربایجان بخصوص قیزیلباشان ترک زبان به امید روزهای بهتر و دست یافتن به حق و حقوق مشروع و اساسی پایمال شده ملی و مذهبی خود در پناه یک حکومت دینی با این انقلاب همراه شدند و بر این اساس، در تدوین قانون اساسی که متکی بر آرای جمهور خوانده می شد، مشارکت جستند و رای مثبت دادند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، سیاست تبعیض آمیز جمهوری اسلامی ایران كه با رسمی کردن زبان فارسی بعنوان زبان رسمی کشور[14] نه تنها سیاست بلند مدت پهلوی ها را مبتنی بر آسیمیله کردن ترکها تشدید نمودند، بلکه با رسمی نمودن دین اسلام و مذهب جعفري اثني عشري، بعنوان دین و مذهب رسمی كشور[15]، در مانع تراشی اقلیت های مذهبی و همچنین در فارس سازي و شیعه سازی آنها، سیاست منحصر به خودشان را تشدید نمودند. در همان سالهای اول انقلاب، فقط ايرانيان كليمي، زرتشتي و مسيحي بعنوان اقليت ديني شناخته شدند و اعتراضات ملی و مذهبی ديگر اقلیت ها با شدت سرکوب شد. چرا كه جمهوري اسلامي ايران بر خلاف ماده 8 فصل دوم منشور شورای اروپا[16]، هيچ احترامی به اعتقادات و جهانبيني پیروان قیزیلباشان (اهل حق) قایل نبوده و حتی در سركوب آن پيش قدم شده است. چرا كه نظر بعضی از علماء فقه و آیت الله ها نیز در مورد قیزیلباشان (اهل حق) چندش آور بوده و حتي بعضي از فقهاي[17] شیعه و سنى قیزیلباشان اهل حق را مرتد و مهدورالدم شمرده اند. لذا پيروان اين مسلك، در طول تاريخ بخصوص بعد از انقلاب اسلامي ايران در مورد انجام فرائض شرعی خود مجبور به تقيه مي باشند و همیشه شيعه و 12 امامى بودن خود را ادعا می نمایند. ولی اینكه اين تقیه ها بخصوص بعد از انقلاب اسلامي به چه قیمتی برای علويان تمام خواهد شد، خود جای سوال است. چرا كه با کمی تامل، مشاهده خواهیم کرد که نتایج آن به انزوا و آسیملاسیون علویان ترک زبان در فرهنگ رژیم حاکم و اهل حق ايرانيك منتهی خواهد شد. البته بايد خاطر نشان ساخت كه وضيعت اسفناك سياسي و اجتماعي حاكم در جامعه، شرايط را براي تقيه فراهم نمود. زيرا بعد از انقلاب اسلامی، حکومت به محض شروع به کار، قیزیلباشان (اهل حق‌) را از تمام جهات اجتماعي، اقتصادی، سياسي و اعتقادي مورد هدف ظلم  و تبعیض و ارعاب قرار داده و نسل کشی فرهنگی را با تمام قدرت بر علیه قیزیلباشان (اهل حق) انجام می دهد و با جلوگیری از فعالیتهای آنان و نیز با جلوگیری از امکانات آموزش عالی و استخدام ... نهایت سعی را در تحلیل و امحاء قیزیلباشان (اهل حق) به اجبار تمام صورت داده اند و حتی نسل کشی فرهنگی و مذهبی را بسنده و کافی ندانسته و اقدام به ترور و نسل کشی فیزیکی هم کرده اند که نمونۀ بارز آن، جریانات روستای اوچ تپه قوشاچای (میاندواب) می باشد.
رژيم در قانون اساسی امتیاز ویژه ای به مذهب شیعه داده است. غافل از اینکه محدود كردن يك ملت به يك زبان و بهره مندي يك قوم از منابع سرمايه و بودجه كشوري بمعناي نابودي و تحقير ساير زبانها و ملت هاي  ديگر بوده و خيانت به بشريت مي باشد و این ترجیح راسيستي رژيم اسلامي، رسما و علنا برابری حقوق شهروندی را انکار و بر طبقه بندی مردم ایران به شهروندان درجه یک و درجه دو تاکید دارد و چه بسا که اعلام زبان فارسی بعنوان زبان رسمی کشور و ممنوعیت اجرای اصل 15 و 12 قانون اساسی نیز شکاف و زخم موجود را عمیق تر ساخته و اقلیت مذهبی ترک قیزیلباش و اکثریت ترک زبان در ایران را  آزرده تر می سازد. حکومت اسلامي علاوه از نسل کشیها به انحاء مختلف، از طریق رسانه های عمومی، تریبونهای نماز جمعه و مساجد، در پادگانها و دانشگاهها، چه از نظر زباني و چه از نظر مذهبي مرتبا تبلیغات منفی و توهین های ناروا در حق این مردمان ترك زبان و اتباع قیزیلباش (اهل حق) خود نموده و می نماید و خسارت معنوی جبران ناپذیری بوجود می آورد.
اصل 15 قانون اساسی کشور تصریح می کند زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون کتب درسی باید با این زبان باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی درمطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در کنار زبان فارسی آزاد است. این در حالی است که نه تنها در هیچ یک از مدارس کشور ادبیات زبانهای محلی و قومی تدریس نمی شود بلکه انتشار نشریات و کتابهای ملی و مذهبی به زبان محلی با محدودیت های خاصی روبروست. "طبق اظهارات وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در دسامبر سال 2009 هفتاد درصد دانش آموزان ایران دو زبانه هستند. یعنی فقط زبان مادری سی در صد دانش اموزان فارسی است. با وجود این واقعیت هفتاد در صد کودکان ایرانی از خواندن و نوشتن بزبان مادری خود محرومند که تاثیرات منفی در رشد فرهنگی و همچنین ترقی اجتماعی آنان می گذارد."  
اصل 12 قانون اساسی بر حقوق اقليت هاي مذهبي تاکید میکند و می گوید: مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‏ها رسمیت دارند و در هر منطقه‏ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب. اصل 23 قانون اساسی می گوید: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. اصل 37 این قانون تصریح می کند: اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه اثبات گردد و ... تک تک این اصول بر حقوق مسلم و اساسی ملت ایران و اقوام و مذاهب تاکید دارد و متاسفانه خلاف آن در بسیاری موارد اجرا می گردد. بدون اثبات جرم، افراد بجرم ترک بودن و علوی بودن مجرم معرفی می شوند و به اتهام مخالفت با جمهوری اسلامی به زندان انداخته شده و از حقوق سیاسی و اجتماعی محروم می گردند. اینها نمونه هایی اندک از نقض آشکار قانون اساسی در کشور ایران است و هنوز سند مظلومیت اقلیت علویان (اهل حق) که در تاریخ 19/8/67 توسط ميرحسين موسوی برای منع گزينش های عقيدتي علویان (اهل حق) به کليه وزارتخانه ها، سازمان ها ابلاغ شده بود، از خاطره ها پاک نشده است. لازم بذکر است که این بخشنامه مدتي بعد از عمليات مرصاد در سال 1367 از سوي نخست وزير وقت رژيم جمهوري اسلامي صادر و ابلاغ شده است که قبل و حتی بعد آن چه استعدادهایی به سبب این تبعیضات و نا برابری ها از ادامه تحصیل دست کشیده و به مشاغل روزمره روی آوردند.
بند 9 اصل سه قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران این دولت را موظف کرده است تا نسبت به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی بکوشد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است گسترش این تبعیضات ناروا و ایجاد و توزیع ناعادلانه امکانات در مناطق ترک زبان و در میان علویان ترک زبان در همه ابعاد است تا آنجایی که سی و چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استانهای آذربایجان جنوبی در آمارهای رسمی کشور بدلیل سیاست های تبعیض ملی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حکومت مرکزی به یک منطقه محروم از توسعه و رشد تبدیل شده است. آمار معتادان نسبت به سالهای گذشته و نرخ رشد بیکاری در این استانها به شکل تعجب آوری همچنان سیر صعودی دارد. آذربایجان جنوبی علیرغم اینکه بنیانگذار نظام تعلیم و تربیت و مدرسه مدرن بوده و دومین دانشگاه در ایران در تبریز گشوده شده و اولین روزنامه در تبریز منتشر گشته است، با وجود این، استانهای فوق الذکر هم اکنون ازجهت باسوادی و سلامت در گزارش های رسمی کشور در پایین ترین رده ها معرفی شده اند. از لحاظ صنعتی و اقتصادی نیز آذربایجان شرقی ظرف چند سال پس از انقلاب از رتبه دومین استان صنعتی کشور به 17 مین رده نزول کرده است. عوامل سیاسی و نگاه امنیتی جمهوری اسلامی موجب می شود که صنایع مادر و سرمایه گذاری های اشتغال زا از این منطقه دریغ شود و جوانان و فارغ التحصیلان مجبور می شوند برای پیدا کردن کار مهاجرت بکنند و آذربایجان از نیروهای خلاق خود محروم می شود. همچنین تبعیض در استخدام ها و رد صلاحیت بخصوص برای جوانان علوی ترک زبان در گزینش های ادارات و دانشگاهها تا چند سال پیش بی پایان بود و امروزه نیز کم و بیش ادامه دارد.
از آنجاييكه مردمان قیزیلباش (اهل حق) از پيدايش اين مسلك تا 50 سال پيش، بيشتر روستا نشين بوده و به شغل دامداري و كشاورزي مشغول بوده اند، لذا در آن محيط بسته و كوچك خود ديدگاههاي يكساني درباره جامعه و آيين خود داشتند و چون از لحاظ طبقات فرهنگي و اقتصادي تقريبا همسان بودند، احترام خاصي به بزرگان ديني و سيد هاي خود قائل بودند و اجراي احكام اين بزرگان را واجب الامر مي دانستند. با شروع به كوچ قیزیلباشان (اهل حق) به شهرهاي بزرگ و زندگي در كنار ديگر مكاتب و انسانها، بتدريج همه چيز روند تغيير را سپري نمود. چرا كه علويان از لحاظ اقتصادي و نسبت به مچيطي كه در آن سكنا گزيدند، شوك هاي فرهنگي و اقتصادي را تجربه نمودند و نياز به همرنگ شدن هرچند ظاهري با ديگر مردم را حس نمودند. در سايه اين نياز، فرهنگ و شرايط نامتوازن شهر نشيني شكافي هر چند سطحي بين پيروان اين مسلك و ارتباط آنها با بزرگان ديني اين دين ايجاد نمود كه اين شكاف فرهنگي، حتي در ميان نسل هاي اخير اين پيروان نيز بوضوح ديده مي شود و متاسفانه شاهد دوري جستن نسل جوان اين پيروان راستين، از جم خانه ها و مسلك پدري خود مي باشيم. چرا كه متاسفانه در شهرها نيز فلسفه سرْ مگو، عادت و عنعنه هاي اين مسلك بصورت سنتي  باقي ماند و بيشتر پيروان و بزرگان ديني اين مسلك تلاش لازم را در بروز نمودن خود چه از لحاظ بار علمي و چه از لحاظ بار ديني ننموده و بزرگان ديني اين مسلك، آن ارزش و مقام  قبلي خود را در ميان پيروان خود حفظ ننمودند. مسئله مهم ديگر اينكه چون تحقيقات علمي و اساسي در مورد مسلك و دين علويان (اهل حق) صورت نمي گيرد و هيچ مجله و كتابي و يا روزنامه اي مشكلات و مسائل روزمره خاندانها و پيروان اين مسلك را منتشر نمي سازد، بدين سبب نيز مسئله علویان آن طور كه بايد و شايد صورت گيرد، تا بحال به نهادهای حقوقی كشوري و جهانی کشیده نشده و پيوسته پيروان اين مسلك مورد بی توجهی و بی اعتنایی رژيم و مقامات دولتي واقع شده اند و دولت با تمام تلاش خود سعي در آسيمله نمودن اقليت هاي مذهبي و اشاعه فرهنگ شيعه گري در تمامي مقاطع تحصيلي و محل كار بر روي نسل جوان كشور مي باشد.



راه حل هاي پيشنهادي:
با توجه به وضيعت موجود قیزیلباشان ترك زبان در ايران، لازم است بزرگان و پيروان اين آيين، دست در دست هم در تمامي ابعاد اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، تشكيلاتي و از همه مهمتر در زمينه علمي اين آيين، اصلاحات و اقدامات اساسي صورت دهند تا در شكل گيري يك جامعه و آيين مدرن سهيم باشند و از تحليل و تفسير، فرصت ها و تهديدهاي محتمل در تجدد و سير مدرنيزاسيون نهراسند. پيشنهادات زير مي تواند در جهت بهبود وضيعت قیزیلباشان اهل حق موثر باشد:

1.       اصلاحات در چند مرحله و در بازه هاي زماني مشخص انجام گيرد.
2.       اجراي اصل 15 و 12 قانون اساسي كشور.
3.       دولت بايد در فعاليت هاي مذهبي، اعتقادي، فرهنگي و زباني اكثريت ها و اقليت هاي ملي  و مذهبي بيطرف بوده و امكانات لازم را از طريق وضع قوانين طبق استانداردهاي بين المللي فراهم سازد.
4.       امتيازاتي كه از طرف مقامات دولتي و مسئولين به مساجد و كليساها داده مي شود، به جم خانه هاي قیزیلباشان (اهل حق) نيز قايل گردد.
5.       اصطلاحات و كلمات مغرض و غلطي كه در كتابها و محاوره ها به قیزیلباشان (اهل حق) نسبت داده شده، حذف و با اصطلاحات صحيح جايگزين گردد.
6.       با توجه به اینکه قیزیلباشان ترک تقریبا ١٠٪ جمعیت ترکان ایران را تشکیل میدهند، با توجه به اعمال سیاست مستمر و همه جانبه فارس سازى و شيعه سازي از طرف نظام حاكم بر كشور، تمامي علويان (اهل حق)، با تمام جهات زبانى، مذهبى، ارضى، فرهنگى، جمعیتى و ... به سوى آسیمیلاسیون و حل کامل در ملت فارس و يارسان كرد به پیش میرود. متاسفانه اين مذهب، نه فقط از طرف حکومت جمهوری اسلامی ایران، بلکه از طرف اروپا و سازمان ملل نیز به‌عنوان یک مذهب اقلیت (مثلاً مانند بهاییان ایران) شناخته نشده و مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. چرا كه نماینده اي كه اين جامعه را در سازمان ملل تمثيل نمايد، وجود ندارد. از طرف ديگر، از نظر نظام جمهوری اسلامی ایران، اقلیتی به نام قیزیلباشان (اهل حق) که بتوانند خود را معرفی نموده و ادعای حق و حقوق نمایند، اصلا وجود نداشته و بی معنی می باشد. لذا ضروري است كه اقدامات لازم در جهت به رسميت شناخته شدن حقوق علويان اهل حق به عنوان يكي از اقليتهاي مذهبي صورت گيرد.
7.       نظام آموزشی ایران، از پیش دبستان تا دانشگاه، از حوزه های اساسی و بر پایه تبعیض ملی و مذهبی و فرهنگی می باشد. در حکومتی که خود را بطور رسمی در چهارچوب يک زبان و مذهب رسمی خاص تعريف می کند، صحبت از اقلیتها و اکثریت های قومی و مذهبی بر اساس زبانها، باورها و اعتقادات مذهبی عبث بوده و سیاست زبان و اعتقادات حاکم در همه مطالب درسی به نوعی به چشم می خورد، لذا لازم است طبق اصل چهادهم كنوانسيون جهاني حقوق كودك (آزادي مذهب، وجدان و افکار)،  كتب ديني مختص قیزیلباشان (اهل حق) در همه مقاطع تحصيلي فراهم گردد.
8.       لازم است امكانات لازم جهت خدمات فرهنگي از قبيل نشر و چاپ دفاتر دست نویس و کمیاب، كتب بزرگان قیزیلباش (اهل حق) که فقط در اختیار بعضی از سادات و رهبران مذهبی قیزیلباشان قرار دارد و نيز تشكيل كتابخانه ها، استفاده از وسایل ارتباطی منسجم نظير وب سايت، روزنامه و مجله هاي الکترونیکی، راديو و شبكه هاي تلويزيوني در اختيار علويان اهل حق داده شود.
9.       خاندان قیزیلباشان (اهل حق) عليرغم اختلافات زباني و منطقه اي در ايران، بدليل عدم وجود منابع مكتوب در دسترس همگان و نيز خفقان موجود در کشور، اختلاف نظر اساسي در ایدئولوژی و عقايدشان ندارند و همه این خاندانها فقط در قالب یک فرقه بنام فرقه قیزیلباشان (اهل حق) محسوب می شوند. لذا  جهت افزايش بار علمي و فرهنگي و همچنين امنيت قیزیلباشان (اهل حق)، ايجاد جمعيت هاي فرهنگي و و انجمن هاي دفاع از حقوق علويان اهل حق ضروري مي باشد و دولت موظف است از اين انجمن ها و جمعيت هاي غير دولتي بيطرفانه حمايت نموده و آنها را تامين نمايد.
10.   لازم است مواردي چون فاجعه روستای اوچ تپه قوشاچای (میاندواب) و ... از طرف كميته فرهنگي مشترك قیزیلباشان (اهل حق) تحقيق و آناليز گردد و نتيجه تحقيقات و راه حل هاي لازمه در اختيار عموم گذارده شود و مسببين پشت پرده اين فاجعه و كساني كه به عنوان رهبر ديني اين قهرمانان سكوت را ترجيع نمودند، بدست عدالت سپرده گردد و همچنين زندانيان علوي اهل حق را كه در راه عقيده و اعتقاد خود زنداني مي باشند، بدون شرط و شروط آزاد نمايند.

           سخن آخر:  
           در پايان لازم ميدانم يادي از 6 تن شهداي حوادث قوشاچاي (ميانداب) كرده باشم كه بخاطر اعتقاد و طلب حقوق اوليه انساني خود جان خويش را فدا نمودند و همچنين يادي از مهدي قاسم زاده كرده باشيم كه ناكام ولي با شجاعت و استوار تا آخرين نفس خود از حق و حقوق خويش دفاع نمود و با نوشتن خاطرات خود در زندان سند به ياد ماندني را بما به يادگار گذاشت و يادي از يونس آقايان و ديگر 3 تن از دلير مردان (سهند علي، بخشعلي و عباداله) كرده باشيم كه در زندان رژيم ايران اسير هستند. اميدواريم حداقل اين عزيزان بدون شرط و شروط از زندان هاي جمهوري اسلامي ايران آزاد گردند. سخن خود را با متن نامه اعتصاب غذای زندانیان قیزیلباش اهل حق قوشا چاي (ميانداب) كه سالها در زندان مرکزی ارومیه زنداني شدند، به پايان مي رسانم:

«به نام مرتضی علی (هو)»
 با عرض بندگی بر آستان مقدس حضرت آقا،آقا نظام(هو)

 ای مسئولین کشور ایران!!!
به چه مشغولید؟ چرا گوش شنوایی در کار ندارید؟ اینهمه بی نظمی از کجاست؟ چه کسی پاسخگوست؟ چرا ما باید تاوان نابسامانیهای حکومت را بدهیم؟ در تمام ارگانهای حکومت از پادگان گرفته تا دانشگاهها که به خاطر سبیل گذاشتن کار تا جایی می رود که منجر به درگیری می شود و دانشجویان اهل حق غربال می شوند و حق استخدام هم ندارند. ریش سفیدان ما در مراجعه به ادارات با تمسخر و بی احترامی رو به رو هستند....
در پی اینهمه نقض آشکار حقوق اجتماعی سیاسی و انسانی هیچ صدایی به گوش حکومت نمی رسد. به نظر شما ما چه چاره ای داریم؟ به عنوان یک ایرانی که پایبند به اصول آیینی خود می باشیم، آنهم آیینی کاملا اسلامی و الهی.
طبق اصل «20» قانون اساسی که از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سخن می گوید و طبق اصل «67» نمایندگان مردم در مجلس به ادای سوگند برای حفظ حقوق ملت ملزم هستند و طبق اصل«121» رئیس جمهور به قید قسم به پشتیبانی از حق و حمایت از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که در قانون اساسی برای ملت شناخته شده است موظف می باشد و با توجه به اینکه دولت در قبال شهروندان همانند وکیل در مقابل موکل مسئولیت دارد و باید به موکل حساب پس بدهد.
حال سوال اینست: آقای رئیس جمهور، آقایان نمایندگان مجلس و کسی که خودش را فرمانده کل قوا معرفی می کند، چرا به این منصبها تکیه داده اید؟ این امکانات برای چه در اختیار شماست؟ برای مکیدن خون مظلومان؟ صدای ما کی به گوش شما خواهد رسید؟ کی به تعهدات خود عمل خواهید نمود؟ تا به حال برای اینکه مشکلات عقیدتی، سیاسی، روحی و روانی خودمان و خواسته های یک قوم را به گوش ظالم شما برسانیم. 4 بار تا دم مرگ اعتصاب نموده ایم، آیا شما مسئولین، وظیفه ای در قبال ملت ندارید؟ کمیسیون اصل 90 مجلس چه وظیفه ای دارد؟ آیا گزارش اعتصاب ما که شخصا به آن ارگان ارسال نموده ایم و رسید هم دریافت کرده ایم پاسخی ندارد؟ آیا هفت میلیون اهل حق علی پرست معتقد به امامت و ولایت مرتضوی که در تمامی شئون اجتماعی، سیاسی، خدماتی و کشاورزی و ... به این مرز و بوم خدمت می کنند، حق برخورداری از قوانین مصوبه و قوانین اساسی را ندارند؟
بالاخره این ظلمها پایانی دارد و با تاسی از حضرت مولا علی (هو) که فرموده اند: در مقابل ظلم و ستم به هر طریق ممکن فریاد به پا دارید، اعتصاب خود را پیرو اعتصاب مورخ 11/1/87 اعلام می نماییم. یادآوری می شود که اعتصاب مورخه 11/1/87 با قولهای رسمی دادستان مبنی بر ادای حقوق خواسته شده ما و سرانجام به دستور مقدس رهبر عظیم الشان و انسان پرور خودمان مبنی بر اینکه «اگر دادستانی قول می دهند، قبول نمایید و اعتصاب خود را بشکنید» اعتصاب خود را شکستیم. ولی چنانکه انتظار میرفت، مقامات اطلاعاتی و دادستانی باز پیمان شکنی کرده و وظایف خود را انجام نداند.
خواسته های به حق ما به شرح زیر می باشند:
·         شناسایی و معرفی مجرمین اصلی پرونده و انگیزه حمله به خانه و کاشانه ما و علت پایمال نمودن عقیده اهل حق ها.
·         عذرخواهی رسمی مسئولین بلندپایه مملکتی از اشتباهات خود مبنی بر حمله به تابلو مقدسحضرت صاحب الزمان حضرت آقا،آقا نظام(هو).
·         استرداد تابلوها و نصب بر درب منازل خودمان بدون قید و شرط زمانی.
·         تصویب لایحه ای در مجلس مبنی به رسمیت شناختن حقوق رسمی   رهبر عظیم الشان سلسله جلیلهآتش بیگی حضرت آقا،آقا نظام (هو) و همچنین جماعت میلیونی اهل حق.
·         ایجاد امکانات رسانه ای برای شناساندن اهل حق عموما و اهل حق آتش بیگی خصوصا جهت جلوگیری از مشکلات اجتماعی ناشی از عدم شناخت.
فدائیان پنج تن و جان نثاران حضرت آقا،آقا نظام (هو)
سهندعلی محمدی ف محمد
بخشعلی محمدی ف محمد
عبادالله قاسم زاده ف قباد
مهدی قاسم زاده ف قباد
یونس آقایان ف ایوب
رونوشت به :
·         دفتر رهبری 
·         دفتر رئیس جمهوری
·         کمیسیون اصل 90  


   فهرست منابع

الف -  کتابها
1.             القاصی، مجید. اندرز یارى، كتابخانه طهورى، تهران، 1359.
2.             الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، جیحون، هشتم، 1373ه‍ ش
3.             خدابنده، عبدالله. شناخت فرقه اهل حق، انتشارات امیرکبیر
4.             خواجه الدین،سید محمد علی.سر سپردگان (شرح عقاید اهل حق)،تهران،منوچهری،1362
5.             زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه
6.             قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
7.             قاسم زاده، مهدي، تراژدي پنج تن فدايي قيزيلباش قوشاچاي، گردآوري و تحقيق: آراز آتا و تايماز يئددي لر
8.              محمدی، محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی پازینه، اول، 1384،
9.             مراغه از نظر اوضاع طبیعی، اجتماعی و اقتصادی، ص 17-18 (بنقل از تاریخ مشعشعیان، ص 173)
10.          مردانی محمد،مقدمه داود الهامی بر كتاب سیری كوتاه در مرام اهل حق، انتشارات مؤسسة دفاع از حریم اسلام، چاپ اول، 1371

ب – صفحات اینترنت
1.             ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد                  
2.             آقای مئهران باهارلی                                                     http://qirxlar.blogspot.com   
3.             سايت اطلاع رساني مرجعيت شيعه                                      http://www.marjaeyat.com/fa/pages/?cid=473                                 
4.              http://bahjat.org/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=1096&Itemid=61                                     aspx.382-post /com.blogfa.islamyar 
                                       



[1] از متون مقدس قیزیلباشان (اهل حق) مي باشد كه قدمتی بالغ بر 800 سال پیش دارد و حاوی خیلی حقایق است و داراى شش بخش یا جزء مي باشد. اين كتاب مجموعه رسائلى است كه مجموعا نامه سرانجام یا كلام خزانه نامیده مى شود.
[2] القاصی، مجید. اندرز یارى، كتابخانه طهورى، تهران، 1359.
[3] فرقهٔ علی‌اللهی غیر از فرقه قیزیلباشان است. زیرا: اولاً، تأسیس فرقهٔ علی اللهی توسط عبدالله بن سبا در زمان حضرت علی(ع) بوده است و مؤسس فرقهٔ قیزیلباشان (اهل حق) سلطان اسحق در قرن هفتم هجری می‌باشد. ثانیاً، از حیث اصول عقاید و سایر احکام مذهبی و مسلکی نیز با یکدیگر اختلاف فاحش دارند. (الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، جیحون، هشتم، 1373ه‍ ش، صفحه ۱۸۸)
[4] مردانی، محمد، سیری كوتاه در مرام اهل حق (علی اللهیان)، انتشارات مؤسسه دفاع از حریم اسلام، ص 3
[5] خواجه الدین، سید محمد علی. سر سپردگان (شرح عقاید اهل حق)، تهران، منوچهری، 1362  
 [6]پژوهشی جامع پیرامون فرقه علـــویان (اهل حق)، ص 9
[7] سلطان اسحاق ملقب به سلطان صحاک و صاحب کرم، در قرن هفتم هجری می زیست پدرش معروف به "شیخ عیسی" اهل همدان و مادرش "خاتون دایراک" ملقب به "رمزبار" مي باشد. آرامگاه او در اورامان در محلی به نام پردیور قرار دارد.
[8] اجتماع جم نباید کمتر از سه تن باشد. شرط شرکت در جمخانه، "مرد بودن", "عاقل" و "بالغ" بودن، "قصد عبادت داشتن" و "کمربند همت ‏بر کمرداشتن" است که با گفتن "یا علی" در آن عبادتگاه وارد شوند. عبادت گاها با نواختن طنبور و آلات موسیقی و یا فقط خواندن کلامات و دعاهای مذهبی به صورت آواز و با مشایعت علـــویان (اهل حق) انجام می‏پذیرد.
[9]  گفتار بزرگان قیزیلباشان (اهل حق) را که کلام مى‏نامند كه بصورت شعر نوشته مي شود. برخي از كلام گويان ترك زبان قیزیلباش عبارتند از: قوشچو اوغلو - قول اوغلو – قلندر -  شهسوار اوغلو - قول ولي - حسن - نمامه – شيخي جان – بوداق - گوندوز و ... شعرهاي نسيمي و شاه خطايي را نيز كلام گويند.     
  [10]زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه
[11] روایت است که محمد بیگ (سیدمحمد ثانی: 1017-1080 ه.ق.) در سال 1051 ه.ق. در مسیر برگشت خود از کشور عثمانی به محال قره قویون ماکو رسید و در روستای صوفی چند روز مسکن نمود و با نشان دادن کراماتی تمامی اهال آنجا به جمع مریدان وی در آمدند. وی چوب نیم سوخته ای که به دستور او توسط فردی بنام قره اوغلان به داخل تنور فرو کرد و تبدیل به درخت نمود. این نشانگاه هنوز هم در روستای  صوفی  باقی است و به قره اوغلان معروف است. (بنقل از تاریخ مشعشعیان،سیاوش دلفانی، ص 130)
 [12] محل تولد خان آتش در سال 1053ه.ق.
[13]  مراغه از نظر اوضاع طبیعی، اجتماعی و اقتصادی، ص 17-18 (بنقل از تاریخ مشعشعیان، ص 173)
[14]  اصل 15 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
[15]  اصل 12 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
[16]  امضاءكنندگان متعهد مي‌شوند، حق هر شخص از اقليت‌هاي ملي را براي بيان اعتقادات ديني و جهان‌بيني خود و همچنين بنياد‌ نهادن مجامع، سازمانها و جمعيت‌هاي ديني به رسميت بشناسند.
[17]  آیت الله خامنه ای در سايت اطلاع رساني مرجعيت شيعه مي گويد: "اگر اعتقاد داشته باشند که اميرالمؤمنين على بن ابى طالب خدا است، حکم آنها مانند غير مسلمانهايى است که اهل کتاب نباشند، يعنى کافر و نجس می ‏باشند." آیت ا.. محمد تقی بهجت در پایگاه اطلاع رسانی  خود می گوید: "اهل حق ها یا على اللهى ها نجس اند."حتی حکم ايشان دز مورد ارتباط با مسیحیان و دست دادن با مسیحیان حیرت انگیز است و آنان را مثل سایرین کفّار دانسته و معاشرت و  خوردن طعام با اهل کتاب (یهود و نصارى و مجوس) را نیز بعلت اینکه همه کافر می باشند، نجس می داند و همه اهل کتاب را بغیر از مسلمانان را  کفّار می دانند. حضرت آیت الله گلپایگانی نيز نظري مشابه دارد: "اگر نعوذ بالله کسانی علی (ع) را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست."   آیت الله فاضل لنکرانی نیز  می گوید: " اگر حضرت علی(ع) را خدا بدانند یا منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و روزه باشند، کافر و نجس هستند و ازدواج با آنان جایز نیست... ولی اگر چنین عقیده‌ای ندارند و منکر معاد و ضروریات دین نیستند مسلمان و پاک می‌باشند."      

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder